English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 78 (9439 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
preconsclous U نیم اگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
monitor U اگاه ساز
monitored U اگاه ساز
monitors U اگاه ساز
warn U اگاه کردن
warned U اگاه کردن
warns U اگاه کردن
subconscious U ناخود اگاه
subconscious U نیمه اگاه
subconsciously U ناخود اگاه
subconsciously U نیمه اگاه
conscious U اگاه
conversant U اگاه
wide awake U هشیار اگاه
wide-awake U هشیار اگاه
ware U اگاه
wares U اگاه
notification U اگاه سازی
notification U عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
know U اگاه بودن
knows U اگاه بودن
inform U مستحضر داشتن اگاه کردن
informing U مستحضر داشتن اگاه کردن
informs U مستحضر داشتن اگاه کردن
debunk U کسی را اگاه و هدایت کردن
debunked U کسی را اگاه و هدایت کردن
debunking U کسی را اگاه و هدایت کردن
debunks U کسی را اگاه و هدایت کردن
intuit U تعلیم دادن اگاه کردن
intuited U تعلیم دادن اگاه کردن
intuiting U تعلیم دادن اگاه کردن
intuits U تعلیم دادن اگاه کردن
admonished U اگاه کردن
admonishes U اگاه کردن
admonishing U اگاه کردن
acquainting U اگاه کردن
acquaints U اگاه کردن
notified U اگاه ساختن
notifies U اگاه ساختن
notify U اگاه ساختن
notifying U اگاه ساختن
disabuse U از حقیقت اگاه کردن
disabused U از حقیقت اگاه کردن
disabuses U از حقیقت اگاه کردن
disabusing U از حقیقت اگاه کردن
apprised U اگاه
prescient U قبلا اگاه
aware U اگاه
asm U Yystems for Associationیک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کندanagement
association for system management U یک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کند
be on to it U اگاه یا موافب باش
cognizant U اگاه
command information program U برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
coscious U هوشیار- بهوش- ملتفت-اگاه
he was privy to my secrets U او از رازهای من اگاه بود
hep U اگاه
i have no a with him U اگاه شدم
incognizant U نا اگاه
inconscient U ناخود اگاه
information program U برنامه اگاه سازی
information program U اگاه سازی برنامه اطلاعات
informed circles U محافل اگاه
keep me informed of that U مرا از ان اگاه سازید
letters patent U نامهای است که به وسایل مختلفه به مردم عرضه میشود تا ازمضمون ان همگان اگاه شوند
on be on to a person U از قصد کسی اگاه بودن
philologer U لغت شناس کسیکه ازاصول و قواعدکلی زبانها اگاه است
semiconscious U نیمه اگاه
sensible of a peril U اگاه از خطر
to be a U اگاه بودن
to keep in touch with any one U از حال کسی اگاه بودن
to know the time of d U اگاه بودن
to know what's what U ازچیزهاوکارهای جهان اگاه بودن
to let know U اگاه کردن
to put in possession U اگاه کردن
troop information U برنامه اگاه سازی
well informed U بصیر بخوبی اگاه با اطلاع مطلع
wist U اگاه کردن
Madrklmh that every human being is conscious knowledge U مادرکلمه است که هر انسان اگاه به آن آشنایی کامل دارد
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com